›› زیگموند فروید ( 1856 - 1939)
صرفنظر از درستی یا نادرستی نظریههای فروید، بدون هیچ تردید او تاثیر فوقالعادهای بر رشته روانشناسی گذاشته است. کارهای او این عقیده را تقویت کرد که تمام بیماریهای ذهنی، علل فیزیولوژیکی ندارند. کارها و نوشتههای فروید به درک امروزی ما از شخصیت، روانشناسی بالینی، رشد انسان و روانشناسی نابهنجاری کمک شایانی نموده است. فروید همچنین بر روی روانشناسان معروف دیگری از جمله آنا فروید، ملانی کلاین، کارن هورنای، آلفرد آلدر، اریک اریکسون و کارل یونگ تاثیر گذار بوده است. خانواده فروید، هنگامی که او جوان بود، از لایپزیک در آلمان به وین نقل مکان کردند و او بیشتر عمرش را در همین شهر گذراند. او پس از گذراندن دوره دکتری پزشکی در دانشگاه وین به عنوان پزشک عمومی به کار مشغول شد و احترام خاصی در جامعه به دست آورد. فروید در خلال کارهای پژوهشیاش با ژانمارتین شارکو، عصبشناس فرانسوی، به نوعی اختلال هیجانی به نام هیستری علاقهمند شد. سپس فروید و دوست فرانسویاش و دکتر ژوزف بروئر، درمان یک بیمار که به نام «آنا اُ» شناخته میشود و در واقع خانمی به نام برتا پاپنهایم بود را شروع کردند. عوارض او شامل سرفههای عصبی، بیحسی و فلج بود. در طول درمان، او چند حادثه آسیبزا را در زندگی گذشتهاش به یاد آورد که فروید و بروئر اعتقاد داشتند در بیماریش دخالت دارند. دو پزشک چنین نتیجهگیری کردند که مشکلات آنا علت جسمی ندارد و گوشدادن به صحبتهای او اثر آرامبخشی در عوارض او داشت. فروید و بروئر برپایه کارهایی که با آنکردند در سال 1865 کتاب «مطالعاتی در هیستری» را انتشار دادند. روش درمان آنها به نام «گفتار درمانی» معروف شد و نخستین نمونه از درمان هیستری از طریق استفاده از تخلیه هیجانی ( catharsis ) بود. کتابهای بعدی فروید «تعبیر رویا» (1900) و «سه مقاله در نظریه جنسیت» (1905) بود. با وجودی که این کارها معروفیت جهانی یافت امّا نظریه مراحل رشد روانی- جنسی او برای مدّتهای طولانی موضوع بحث و انتقاد بوده است. هر چند به نظریههای فروید غالباً با شک و تردید نگریسته میشود امّا تاثیرات کارهای او بر روانشناسی و برخی رشتههای دیگر تا به امروز ادامه داشته است. از او به عنوان بنیانگذار روانکاوی نام برده میشود. |