چگونه تصمیم‌گیری کنیم

 
 
   
 

آحتماً در زندگی شما مواقعی پیش آمده است که به هنگام تصمیم‌گیری دچار تردید شده باشید و به خود گفته باشید از کجا مطمئن باشم که این تصمیم درست است.
برخی از چیزها در زندگی سیاه یا سفید هستند و تصمیم‌گیری درباره آن‌ها آسان است. ماشینی به سرعت به سمت شما می‌آید و راننده آن حواسش پرت است و متوجه شما نیست. شما می‌خواهید زنده بمانید. از مسیر حرکت آن ماشین خود را کنار می‌کشید و مطمئن هستید که تصمیم درستی گرفته‌اید. امّا شما باید ماشین نقره‌ای رنگ بخرید یا مشکی؟ باید این خانه را بخرید یا آن خانه را؟ آیا باید در مهمانی شرکت کنید؟ ازدواج کنید یا نکنید؟ و اگر تصمیم گرفتید ازدواج کنید با چه کسی؟
همان طور که می‌بینید بخش بزرگی از زندگی مبهم است. گاهی اوقات هر دوتصمیم تا اندازه‌ای درست یا نادرست هستند. اگر قبل از انجام هر کار، منتظر شفافیت و اطمینان کامل بمانیم ممکن است هرگز کاری را انجام ندهیم. گاهی اوقات تصمیم «درست» وجود ندارد بلکه تصمیمات دیگر یا متفاوت وجود دارند. کسانی که سعی در تصمیم‌گیری «درست» دارند فرض می‌کنند زندگی همیشه ساده یا ساده‌انگارانه است. امّا بعضی از مردم در زمان تصمیم‌گیری، مانند خرگوشی که نور چراغ ماشین بهش تابیده باشد، بی‌حرکت و فلج می‌شوند.

چگونه زندگی خود را خراب کنید
نگرانی در مورد این که چه کاری باید انجام دهیم، سلامت روانی بسیاری از افراد را به مخاطره می‌اندازد. چهار دامی که مردم بیشتر گرفتارش می‌شوند به قرار زیرند:

  • حصول اطمینان خیلی زیاد پیش از اقدام. افراد کمال‌گرا با ایده ساده انگارانه «درست و نادرست» چنین عمل می‌کنند. آن‌ها حس نمی‌کنند که اقدام براساس تصمیمی که هنوز درباره‌اش شک وجود دارد، کار منطقی و عاقلانه‌ای است. آن‌ها می‌خواهند تمام جوانب یک کار شفاف و روشن شود تا درباره‌اش تصمیم بگیرند. اما چون چنین نمی‌شود، ذهن آن‌ها به دور یک نقطه می‌چرخد و می‌چرخد و در واقع، خیلی بیش از آنچه باید فکر می‌کنند.
  • گرفتن تصمیم‌های احساسی بر پایه هوی و هوس. هر چند این گونه تصمیمات معمولاً اشتباه بودنشان به راحتی مشخص می‌گردد اما کسانی که احساسی تصمیم‌گیری می‌کنند به ندرت این را می‌پذیرند و در عوض سعی می‌کنند با استدلالات احساسی به توجیه تصمیم‌گیری‌هایشان بپردازند- خودشان را مسخره می‌کنند و گاهی اوقات دیگران را. برای مثال، «الان سیگار کشیدن را ترک نمی‌کنم زیرا همسرم هنوز سیگار می‌کشد و اگر من ترک کنم ناراحت می‌شود.»
  • اعتقاد به این که یک تصمیم، تنها هنگامی درست است که مورد تائید دیگران قرار گیرد. این رویکرد غالباً منجر به ترس از تصمیم‌گیری مستقلانه می‌گردد و ممکن است نشانه اکراه از پذیرفتن مسئولیت‌های زندگی باشد.
  • پند نگرفتن از گذشته و تکرار اشتباهات. البته مردم به ندرت می‌پذیرند که از گذشته درس نگرفته‌اند. و به جای آن بهانه‌هایی از قبیل پشتیبانی نشدن از سوی خانواده و دوستان، بداقبالی، سرنوشت و تقدیر می‌آورند.

تصمیم نگرفتن خود یک نوع تصمیم‌گیری است
مایکل بر سر دو راهی ازدواج کردن یا نکردن با دختر مورد علاقه‌اش بود. او خواب مناسب نداشت و مرتباً درباره این که بهترین کاری که می‌تواند بکند چیست، دلهره و دلشوره داشت. آیا باید به طور مصمّم برای ازدواج اقدام کند یا به لذت بردن از دوران مجردی ادامه دهد؟ او با دوستانش در این مورد مشورت کرده بود اما پاسخ سوالش را پیدا نمی‌کرد. مشکل این بود که مساله‌ای که او سعی در حل کردنش داشت، یک مساله ریاضی نبود. اگر X آنگاه Y و اگر W و آنگاه Z. از او پرسیدم آیا در موضوعات دیگر هم با مشکل تصمیم‌گیری روبروست؟ او گفت: «خیلی زیاد. من حتی نمی‌توانم تصمیم بگیرم چه بخورم، چه بنوشم و کجا قدم بزنم. همه چیز دارای معایب و محاسنی است.» هنگامی که فردی دچار سراسیمگی و وحشت است نخست باید فشارها را از روی دوش او برداشت. من به او پیشنهاد کردم که تصمیم بگیرد که برای مدّت سه ماه هیچ تصمیمی در مورد ازدواج نگیرد. در طول این مدّت، من بر روی تقویت مهارت‌های تصمیم‌گیری او درباره چیزهای کوچک کار کردم. او به طور مشخصی آرامش یافت. او مرا برای این می‌خواست که به جایش تصمیم بگیرم و به او بگویم چکار کند. اکنون من به او گفته بودم که برای مدتی نیاز به تصمیم‌گیری ندارد.
هنگامی که افراد تصمیمات حیاتی و دائمی می‌گیرند، لزوماً هیچگاه نمی‌فهمند که تصمیم درستی گرفته‌اند یا نه امّا هنوز می‌توانند از بابت آن خوشحال باشند. به طور مثال شما وقتی تغییر شغل می‌دهید هرگز نمی‌دانید که آیا تصمیم دقیقاً درستی گرفته‌اید یا اگر بر سر شغل قبلی می‌ماندید وضعتان بهتر می‌شد. بجز موردی که شغل قبلی بسیار بد و شغل جدید بسیار عالی باشد، وضعیت «مبهم» است. و کسانی که تصمیم‌گیرندگان خوبی نیستند با «ابهام» میانه خوبی ندارند. آن‌ها خواهان قطعیت و اطمینان هستند، در جایی که حق ندارند انتظارش را داشته باشند.
برخی پژوهش‌ها به ما می‌گوید که برای بسیاری از تصمیمات بهتر است درباره‌اش زیاد فکر نکنید. در واقع، تجزیه و تحلیل زیاد باعث فلج شدن تصمیم‌گیری می‌شود.

مردد نباشید، به غرایز نهفته خود اعتماد کنید
هنگامی که تصمیم‌گیری برایتان سخت شد به غرایز خود اعتماد کنید. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که در برخی موارد، تصمیمات عجولانه و ناپخته بهتر از تجزیه و تحلیل‌ها و سبک و سنگین‌کردن‌های بی‌پایان است. از افرادی که در یک آزمایش شرکت داشتند خواسته شد که در صفحه‌ای حاوی بیش از 650 نماد یکسان که یکی از آن‌ها چرخیده بود، آن نماد متفاوت با بقیه را پیدا کنند. هنگامی که به آن‌ها وقت کمتری داده می‌شد و مجبور می‌شدند برای انتخاب پاسخ صحیح به ذهن نیمه‌هشیارشان اتکاء کنند، عملکرد بهتری داشتند.
دکتر لی ژائو پینگ از یونیورسیتی کالج لندن می‌گوید: «شما انتظار دارید هنگامی که به افراد وقت کافی برای بررسی همه جوانب می‌دهید، تصمیمات بهتری بگیرند. امّا این گونه نیست.» او می‌افزاید: «بخش هشیار (خودآگاه) مغز هنگامی که فعّال باشد، تصمیمات نیمه‌هشیار اولیه ما را وتو می‌کند- حتی اگر درست باشند- و ما را ناآگاه یا بی‌اعتماد به غرایزمان باقی می‌گذارد.» بنابراین، فکر کردن زیاد درباره یک تصمیم، می‌تواند وضع را بدتر کند. این اتفاقی است که در اختلال وسواس فکری- عملی می‌افتد. هنگامی که ذهن نیمه‌هشیار به خوبی می‌داند که گاز را خاموش کرده‌اید اما ذهن هشیار بسیار درگیر است و همه چیز را کنار می‌اندازد و شما به شک می‌افتید و مجبور می‌شوید ده بار بازبینی کنید.
بنابراین، این گفته معروف میلتون اریکسون که «به ذهن ناهشیارتان اعتماد کنید» اکنون توسط پژوهش‌های انجام شده مورد تائید قرار می‌گیرد. مغز هشیار و منطقی شما همیشه بهترین تصمیمات را نمی‌گیرد.
مطالعه دیگری (که در مجله ایندیپندنت، 9 ژانویه 2007 به چاپ رسیده) نشان داده است که نقاشان چنانچه تصویر صورت یک فرد به شکل سر و ته در مقابلشان قرار داده شود، پرتره بهتری می‌کشند. این کار باعث می‌شود که حواس نقاش به این موضوع که این چهره کیست یا اطلاعات «سطح بالاتر» دیگر پرت نشود و به جای آن بر روی جزئیات تمرکز کند. امّا آیا این «فکر نکردن» در مورد تصمیم‌گیری‌های واقعی، مثل خرید خانه یا ماشین، یا حتی شامپوی سر، نیز صادق است؟
پژوهشگران در دانشگاه آمستردام دریافتند که فکر کردن زیاد درباره این که چه ماشینی بخریم، ما را به یک انتخاب ضعیف، و یا نه بهترین انتخاب، رهنمون می‌سازد. افراد، بهترین ماشین از بین چهار ماشین، هر یک با 12 ویژگی مطلوب، را در 25٪ مواقع شناسایی می‌کردند. در واقع، اگر شانسی هم می‌خواستند انتخاب کنند احتمالش همین 25٪ می‌شد. امّا تعجب‌آور این بود که وقتی پژوهشگران قبل از سوال در مورد انتخاب بهترین ماشین، حواس افراد را با پرسیدن چند معما پرت می‌کردند، بیش از نیمی از آن‌ها بهترین ماشین را تشخیص می‌دادند. آن‌ها به طور غریزی هنگامی که زمان کمتری برای فکر کردن در اختیار داشتند، انتخاب بهتری می‌کردند.
البته واضح است که تفکر منطقی جایگاه خاص خود را در تصمیم‌گیری دارد، امّا منطق یک ابزار است و تنها ابزاری نیست که در جعبه ابزار ما وجود دارد!
«زیادی معقول بودن» ظاهراً عیب و ایرادی ندارد. من مطمئنم که آدم‌های فهمیده و معقول وارثان زمینند. امّا گاهی اوقات تصمیمی که بسیار معقول به نظر می‌رسد، بهترین تصمیم نیست. «معقول بودن» جلوی چیزهای غیرمنتظره را می‌گیرد. ممکن است رفتن به تعطیلات با دوست یکی از دوستانتان که او را خوب نمی‌شناسید «عاقلانه» به نظر نرسد امّا نمی‌دانید که چه فرصت خوبی را برای یک دوستی تازه ممکن است به دست آورید.
ممکن است «عاقلانه‌تر» و مطمئن‌تر این باشد که همیشه برای کس دیگری کار کنیم اما کسی چه می‌داند که اگر خودمان کاری را راه بیندازیم چه دستاوردی خواهیم داشت؟ بنابراین، اگر «معقول بودن» را بتوان کمی توسعه داد به نحوی که خودانگیختگی و خودجوشی را مجاز شمارد و گاهی براساس آن‌ها عمل کرد، آنگاه واقعاً معقول است!

بالاخره چگونه تصمیم‌گیری کنیم؟
برای تصمیم‌گیری خوب و مناسب به چیزهای زیر نیاز دارید:

  • یاد بگیرید به غرایزتان اعتماد کنید. همیشه بر دلایل «منطقی» برای همه چیز پافشاری نکنید. مثلاً چرا به جای ماشین نقره‌ای، ماشین آبی بخریم. یاد بگیرید که بگوئید: «چون حس می‌کنم درست است.»
  • اما وسوسه نشوید که به دلیل هیجان و احساس قوی، به دنبال تصمیماتی که از روی حرص و طمع گرفته شده‌اند بروید و خود را گرفتار دلیل تراشی و توجیهات بعدی کنید. تصمیم‌گیری شهودی و غریزی هنگامی بهترین نتیجه را می‌دهد که تأثیرات منحرف کننده هیجانات در پائین‌ترین سطح نگاه داشته شده باشد.
  • هنگامی که تصمیم‌گیری خود را براساس سنجش مزایا و معایب قرار می‌دهید، تصورات و تخیلات خود را به کار گیرید. در جایی آرام بنشینید و زندگی خود پس از آن تصمیم را در جلوی چشم مجسّم کنید. چه حسی به شما دست می‌دهد؟
  • به یاد داشته باشید که برخی تصمیمات به نظر دیگران عاقلانه به نظر نمی‌رسند، اشکالی ندارد. اغلب پیشرفت‌های پزشکی (برای نمونه، جراحی قلب باز) توسط کسانی صورت گرفته که تصمیم گرفته‌اند ایده‌هایی که در آن زمان به نظر دیگران جنون‌آمیز می‌آمده را دنبال کنند.
  • به یاد داشته باشید که برخی تصمیمات به نظر دیگران عاقلانه به نظر نمی‌رسند، اشکالی ندارد. اغلب پیشرفت‌های پزشکی (برای نمونه، جراحی قلب باز) توسط کسانی صورت گرفته که تصمیم گرفته‌اند ایده‌هایی که در آن زمان به نظر دیگران جنون‌آمیز می‌آمده را دنبال کنند.
و بر سر مایکل چه آمد؟ خوب، پس از سه ماه یادگیری تصمیم‌گیری غریزی و خودانگیخته در مورد مسائل جزئی، من سرانجام از او در مورد ازدواج سؤال کردم. او اوّل کمی گیج شد و سپس خندید و گفت: «می‌دانی، من واقعاً در این مدّت بهش فکر نکرده بودم. اما روابطمان به خوبی ادامه داشته است. بنابراین فکر کنم تصمیمم این باشد که این کار را بکنم!»

ترجمه: کلینیک الکترونیکی روان‌یار

منبع

"How to Make Decisions", Mark Tyrrell,
www.uncommon-knowledge.co.uk/articles/making-decisions.html

مقالات مرتبط

* مقدمه‌ای بر تغییر رفتار

 
 

:نظر خود را در مورد اين مطلب اعلام نماييد
( 181  رای )
 
بی استفاده کم استفاده متوسط مفید خيلی مفید
 
     
 
 
 
 
   
 
 
© Copyright 2009 Ravanyar Clinic. All Rights Reserved.