حتماً تا کنون شنیدهاید که افراد میتوانند در حالی که در سلامتی کامل به سر میبرند کتباً رضایت دهند که چنانچه در آینده دچار مرگ مغزی شدند اعضای بدنشان به بیماران دیگر اهداء گردد. و یا میتوانند کتباً از پزشک خود بخواهند که در صورتی که در آینده دچار بیماری حاد و بیدرمانی شدند و قادر به صحبت کردن و ارتباط برقرار کردن با دیگران نبودند، چه نوع مراقبت یا مداخلات پزشکی در موردشان صورت گیرد. این در واقع یک سند قانونی است که به افراد اجازه میدهد نحوه پایان زندگیشان را در صورت مبتلا شدن به بیماریهای حاد و بیدرمان انتخاب کنند.
آیا چنین سندی به درستی نشان دهنده تصمیمات مربوط به نحوه پایان زندگی میباشد؟ بر اساس پژوهش تازهای که در مجله «روانشناسی بهداشت» انجمن روانشناسی آمریکا به چاپ رسیده است این درخواستها یا مجوزها ممکن است آنقدرها که بسیاری از مردم فکر میکنند موثر نباشد زیرا اولویتهای افراد در طول زندگی تغییر میکند، بدون آن که خود آنها از آن آگاه باشند.
در این مطالعه از 401 زن و مرد بالای 65 سال پرسیده شد که چنانچه به بیماری بیدرمانی مبتلا گردند مایلند چه نوع اقداماتی (مانند احیای قلبی-ریوی و لولهگذاری تنفسی) در مورد آنها صورت گیرد. دوازده ماه بعد، از این افراد خواسته شد که انتخابهای خود در مصاحبه قبلی را بازگو کنند.
تقریباً یک سوم پاسخ دهندگان آرزوهایشان در طول این یک سال تغییر یافته بود. و شگفتآور آن که 75٪ آنها دیدگاههای اولیه خود در مورد اقدامات مراحل پایانی زندگیشان را به درستی به یاد نمیآوردند. پژوهشگران همچنین با افرادی که به آنها اختیار داده شده بود در صورتی که خود فرد قادر به تصمیمگیری نباشد، در مورد نحوه پایان بخشیدن به زندگی او تصمیم بگیرند نیز مصاحبه کردند. در اینجا نتایج از قبل هم بدتر بود. 86٪ آنها از تغییر عقیده عزیزانشان آگاه نبودند و انتخابهای متفاوتی از آنان داشتند.
این مطالعه براساس نتایج به دست آمده پیشنهاد میکند که باید برای انتخاب افراد در مورد نحوه پایان زندگیشان نیز «تاریخ مصرف» قائل شد. افراد در صورتی که میخواهند آرزوهایشان در باره نحوه پایان زندگی برآورده شود باید هر از چندگاه با افراد خانواده، دوستان و پزشک خود در این مورد گفتگو داشته باشند.
ترجمه: کلینیک الکترونیکی روانیار
منبع
"False Memories Complicate End -of – Life Decision", Kendra Van Wagner
http://psychology.about.com
|