معمولاً اعتقاد بر این است که داشتن ضریب هوشی (IQ) بالا، تضمین کنندۀ موفقیت در زندگی است. دلیلش هم این که برخی از موفقترین افراد در حوزههای مختلف نظیر علوم، هنر، کسب و کار و سرگرمیها آدمهای بسیار باهوشی هستند.
با وجودی که ما غالباً این تصوّر را داریم که کسانی که IQ بالایی داشته باشند طبیعتاً موفقترند امّا شواهد بسیاری نیز وجود دارند که نشان میدهند چنین افرادی، احتمال موفقیت کمتری در برخی زمینهها و قلمروهای زندگی دارند. مثلاً اینگونه افراد دارای مهارتهای اجتماعی ضعیفی هستند و پدیدۀ ناپایداری ذهنی در آنها بسیار مشاهده میشود.
شما احتمالاً افراد بسیار باهوشی را میشناسید که موفق هم هستند امّا احتمالاً اگر کمی فکر کنید نفراتی را هم به خاطر خواهید آورد که به همان اندازه باهوشند امّا چنان موفقیتی به دست نیاوردهاند. اگر افرادی دارای سطح هوش یکسانی باشند، چه چیزی باعث این اختلاف میشود؟
آیا ضریب هوشی بالا ضامن موفقیت بیشتر در زندگی است؟
روانشناسان مدتهای زیادی است که به درک چگونگی تأثیر IQ فرد بر توانایی کارکرد او در قلمروهای مختلف زندگی علاقهمند بودهاند. آزمونهای اولیه ضریب هوشی بهعنوان ابزاری برای شناسایی دانشآموزانی که به کمک بیشتری در امر نیاز تحصیل داشتند، ساخته شدند امّا این آزمونها به سرعت محبوبیت پیدا کردند و ابزار متداولی برای شناسایی افرادی که نمراتی بالاتر از حدّ میانگین داشتند، گردیدند.
ابتدا بگذارید با پاسخ دادن به یک پرسش اساسی شروع کنیم: منظورمان دقیقاً از «ضریب هوشی بالا» چیست؟ در آزمونهای استاندارد هوش، مانند آزمون استنفورد – بینه، نمرۀ میانگین IQ 100 است و هر نمرهای بالاتر از 140، IQ بالا یا در سطح نبوغ در نظر گرفته میشود.
لوئیس ترمن از اوایل دهۀ 1920 شروع به بررسی این ایده که ضریب هوشی در سطح نبوغ با ناسازگاری شخصی و اجتماعی ارتباط دارد، کرد. او تقریباً 1500 کودک را در محدودۀ سنی 8 تا 12 سال در کالیفرنیا انتخاب کرد که ضریب هوشی حداقل 140 داشتند. این میزان ضریب هوشی، حداقلی است که در سطح نبوغ در نظر گرفته میشود.
میانگین ضریب هوشی شرکتکنندگان در این مطالعه 150 بود و 80 نفر از این دانشآموزان دارای نمرهای بالاتر از 170 بودند.
ظرف چند سال بعد، ترمن به پیگیری وضعیت این کودکان ادامه داد تا ببیند چگونه ضریب هوشی بالا میتواند بر زندگی آنان تأثیر بگذارد. آنچه ترمن کشف کرد این بود که این دانشآموزان تمایل دارند که هم از نظر اجتماعی و هم فیزیکی سازگار باشند. این کودکان نه تنها از لحاظ تحصیلی موفق بودند بلکه سالمتر، بلندقدتر، قویتر و کمتر آسیبپذیر نسبت به بقیۀ کودکان با IQ پایینتر بودند.
پس از مرگ ترمن در سال 1956، چند روانشناس دیگر، پژوهشهای او را ادامه دادند و وضعیت افراد برگزیدۀ ترمن را همچنان مورد پیگیری قرار دادند. این مطالعه که به «مطالعۀ تیزهوشان ترمن» معروف شده تا امروز نیز ادامه یافته و طولانیترین مطالعۀ در حال انجام تاریخ بوده است.
روانشناسان به پیگیری وضعیت کسانی از آن کودکان که هنوز زنده هستند ادامه میدهند و برخی از آنان به دستاوردهای مهمی در زندگیشان دست یافتهاند. از بین آنان میتوان به لی کرونباخ، روانشناس آموزشی برجسته، جِس اوپنهایمر، نویسندۀ معروف، رابرت سیرز، روانشناس کودک و بسیاری عضو هیئت علمی و استاد دانشگاه اشاره کرد.
در سال 2003، هنوز 200 نفر از افراد برگزیدۀ ترمن زنده بودند. پیشبینی میشود که این مطالعه تا زمانی که آخرین نفر این گروه از دنیا برود، ادامه داشته باشد.
وضعیت برگزیدگان ترمن در زندگی چگونه بود؟
• براساس ارزیابی که در سال 1955 به عمل آمد، در حالی که درآمد میانگین سالیانۀ افراد در آن سال 5000 دلار بود، درآمد میانگین برگزیدگان ترمن به 33000 دلار بالغ میگشت.
• دو سوم آنها مدرک کارشناسی دریافت کرده بودند و بسیاری از آنها مدرک کارشناسی ارشد و دکتری و یا مدارک حرفهای گرفته بودند.
• بسیاری از افراد گروه، پزشک، وکیل، مدیرعامل شرکتهای تجاری، استاد دانشگاه و دانشمند شده بودند.
امّا همۀ این افراد که IQ بالایی داشتند به چنین موفقیتهایی نرسیده بودند. ملیتا اُدِن که پژوهش ترمن را پس از مرگش ادامه داد، تصمیم گرفت که 100 نفر از موفقترین افراد گروه را (گروه A) با 100 نفر از کسانی که کمترین موفقیت را به دست آورده بودند (گروه C) مقایسه کند. با وجودی که ضریب هوشی آنها دقیقاً یکسان بود، تنها عدّۀ کمی از گروه C افراد حرفهای شده بودند و اغلب افراد گروه C درآمد میانگین سالیانهشان اندکی بیش از میانگین جامعه بود و میزان الکی بودن و طلاق در آنها بیشتر از افراد گروه A بود.
چه چیزی بیانگر این تفاوت است؟ اگر IQ ملاک موفقیت باشد، چرا این افراد که دارای IQ مشابهی بودند، زندگیهایشان این قدر با هم تفاوت داشت؟
مطالعاتی که در بزرگسالی بر روی برگزیدگان ترمن به عمل آمد نشان داد که افراد گروه A از نظر سه ویژگی کلیدی بالاتر از افراد گروه C قرار دارند: هدفگرایی، اعتماد به نفس و پشتکار. این نشان میدهد که با وجودی که IQ در موفقیت در زندگی نقش ایفاء میکند، ویژگیهای شخصیتی عوامل مهمی در این زمینه هستند.
اشکالات بالقوۀ مطالعۀ ترمن
انتقادات چندی به مطالعۀ ترمن به عمل آمده و آن را دارای چند نقطه ضعف تشخیص دادهاند. نخست آن که مطالعه بر روی یک نمونۀ عمومی صورت نگرفته است. افراد برگزیدۀ ترمن از سوی معلمانشان و قبل از آن که IQ آنها مورد آزمایش قرار گیرد، معرفی شده بودند. به احتمال زیاد معلمان کودکانی را انتخاب کرده بودند که هم تیزهوش بودند و هم نسبت به سایر کودکانی که ممکن بود همان ضریب هوشی را داشته باشند، سازگارتر و دارای مهارتهای اجتماعی بیشتری بودند.
به دلیل آن که مطالعۀ ترمن در طول زمان انجام گرفته است، نتایج به دست آمده ممکن است تحت تأثیر عوامل زمانی و محیطی قرار گرفته باشد. برای مثال دوران افسردگی بزرگ (وضعیت اسفناک اقتصاد جهانی در دهۀ قبل از جنگ جهانی دوم) و جنگ جهانی دوم ممکن است باعث شده باشد که برخی از اعضای گروه برگزیدگان ترمن دانشگاه را نیمه کار رها کرده باشند. و یا بسیاری از زنان گروه ممکن است ادامۀ تحصیل نداده باشند چون در آن زمان، اکثر خانمها خانهداری میکردند و کمتر به فعالیت حرفهای میپرداختند.
برخی دیگر از پژوهشگران عقیده دارند که اگر هر گروه دیگری هم از کودکان با همان پیشینه به طور تصادفی انتخاب میشدند باز هم نتایجی مشابهی به دست میآمد.
پژوهشهای تازه بر روی IQ و موفقیت در زندگی
یک چیز که به طور قابل اطمینانی از روی IQ قابل پیشبینی است. موفقیت تحصیلی میباشد. البته باید خاطرنشان ساخت که موفقیت تحصیلی لزوماً به معنی این که فرد در کار یا سایر زمینههای زندگی هم موفق خواهد شد نیست. ضریب هوشی بالا، تنها نشانگر یک امکان بالقوه است و نیاز به یک محیط مناسب برای پرورش دارد.
پژوهش دیگری نشان داده است که کودکانی که تواناییهای تحصیلی فوقالعادهای دارند ممکن است دچار مشکلات اجتماعی بیشتری، از جمله انزوای اجتماعی، نسبت به دانشآموزان کم استعدادتر گردند. مطالعۀ دیگری از احتمال بیشتر مصرف مواد مخدّر در بین افرادی که IQ بالایی دارند، حکایت میکند. چرا؟ پژوهشگران میگویند آنهایی که IQ بالایی دارند معمولاً برای انجام تجربیات تازه، علاقهمندی بیشتری دارند.
با وجودی که پژوهشگران همچنان میزان تأثیر IQ در موفقیت زندگی را مورد بحث قرار میدهند، اغلب پژوهشها از یافتههای کلّی ترمن پشتیبانی میکنند. هوش، عامل مهمی است اما IQ بالا به تنهایی، موفقیت در کار یا سایر زمینههای زندگی را تضمین نمیکند.
نتیجهگیری
نتایج مطالعۀ ترمن بر روی کودکان تیزهوش نشان میدهد که IQ میتواند نقش مهمی در تعیین موفقیت زندگی بازی کند امّا IQ بالا به تنهایی کافی نیست. متغیرهای دیگری نظیر پیشینۀ خانوادگی، شرایط اقتصادی- اجتماعی، سوابق آموزشی و نیز عوامل شخصیتی مانند انگیزه، سختکوشی، هدفگرایی، ابتکار و بلوغ هیجانی هم ارتباط محکمی با موفقیت در زندگی دارند.
ترجمه: کلینیک الکترونیکی روانیار
منبع
*"Are People with High IQs More Successful?" Kendra Cherry,
http://psychology.about.com
مقالات مرتبط
* تاریخچۀ آزمون هوش
* نظریههای هوش
*هوش هیجانی
*آزمون هوش هیجانی
|