هر چند اين اصطلاح به معنى دليريوم و آشفتگى روانى سابقهاى بسيار طولانى داشته و تاريخ آن به دوره پيش از بقراط ميرسد. عموماً Vogel را معرفى کننده آن ميشمارند که در سال ١٧٦٤ اين اصطلاح را وارد علم طب نمود.
مفهوم اساسى پارانويا را در سال ١٨١٨ هنروت ضمن توصيف اختلالات «مشاعر» تحت عنوان verrucktheit معرفى نمود. در سال ١٨٣٨، اسکيرول، روانپزشک فرانسوى اصطلاح monomania را براى مشخص نمودن هذيانهايى که با نقص استدلال منطقى و رفتار کلى همراه نبودند بکار برد. کالبوم در سال ١٨٦٣، اصطلاح paranoia را براى توصيف همين گروه بيماريان بکار برده و متذکر گرديده که پارانويا يک بيمارى نادر اما مشخص است. کرپلين در سال ١٩٢١، پارافرنيا را به عنوان يک بيمارى با شروع بطئى و سير مزمن توصيف نموده اما آن را با توجه به فقدان توهمات و ساير علائم پسيکوتيک و نيز فقدان تخريب شخصيتى از اسکيزوفرنى تفکيک نمود. در DSM-III-R اين سندرمها با برچسب اختلالات هذيانى مشخص شدهاند تا نشان داده شود که محتوى هذيانها محدود به پارانويانيست، و پارانويا لزوماً در پيدايش اين اختلال سهيم نميباشد. در ICD-١٠، تازهترين موجب تشخيصى اين اختلالات، «اختلالات هذيانى پايدار (persistent delusional disorder)» است.
|