assimilation
درون سازى، جذب
 
 
(١) در فیزیولوژى، جذب شدن و تبدیل غذا به پروتوپلاسم. (٢) در نظر بینائى هرینگ (hering) آنابولیسم مواد فتوشیمیائى در شبکیه. (٣) در نظریه هربارت (herbart) پیوستن عقاید تازه به (apperceptive mass) موجود. (٤) در نظریه رشد پیاژه، انطباق یک طرحواره کلى بر انسان، شى یا رویداد. (٥) ولف(wulf) آن را به عنوان یکى از «قوانین» حافظه معرفى کرده است که در آن اشیاء و رویدادهاى باید با ساختمان شناختى موجود در آمیخته و پاتولوژی‌ها، معلولیت‌ها یا حقایق نامطلوب، زمانى «assimilated» تلقّى می‌شوند که بصورت قابل تحمل در آمده و «جذب» شده‌اند. (٧) یونگ این اصطلاح را به فرآیند تغییر اشیاء. رویدادها و عقاید، به گونه‌اى که با نیازهاى شخص هماهنگ گردد اطلاق نمود. (٨) تورندایک این اصطلاح را به موقعیت‌هائى که در آن واکنشى آموخته شده را در موقعیتى جدید که وجوه اشتراک کافى با موقعیت اولیه دارد بکار می‌بندد، اطلاق کرد. (٩) در آواشناسى (phonetion)، فرآیندى که بوسیله آن دو فونم خصوصیات مشترکى کسب کرده و یا مشابه می‌گردند. (١٠) در جامعه شناسى به هم پیوستن افراد یا گروه‌هائى که زمینه‌ها و هویت‌هاى متفاوتى دارند به شکل گروهى واحد و هویتى مشترک.
 
 
 
 
 
 
 
   
 
 
© Copyright 2009 Ravanyar Clinic. All Rights Reserved.