1383/10/15
ايميل به همسر
 

 
همسر عزيزم،

اين e-mail را برايت مي‌فرستم تا تو را در جريان آخرين اخبار خانواده قرار دهم. چند بار هم سعى کردم تا از طريق مسنجر صحبت کنم ولى تو Idle بودى. اين بود که تصميم گرفتم اين e-mail را بفرستم. حسين پسر کوچکمان امروز دندان درآورد. حسين همون پسرمونه که تو وقتى داشتى تايپ مي‌کردى روى زانوت مي‌نشوندى. يکروز هم اگه يادت باشه شکلاتش رو ريخت روى صفحه کليد کامپيوترت. راستى صفحه کليدت رو که پاک کردم درست کار مي‌کنه؟ حروف روى صفحه کليد را که من دوباره برات نقاشى کردم مي‌تونى بخوني؟ بيشترشون پاک شده بودند.

مريم امروز ليسانسش رو گرفت. به من گفت ازت تشکر کنم که اجازه دادى ماشينت رو سوار بشه و دوستاش رو بيرون ببره. کليد ماشين رو برگردوند و سرجايش يعنى زير جعبه CD ها گذاشت. باورت ميشه که مريم آنقدر بزرگ شده که مي‌تونه لباسهاى منو بپوشه؟ يادت که هست چقدر ريزه ميزه بود؟

على هم بد نيست و توى مدرسه فوتبال بازى مي‌کنه. مي‌خواست بدونه اگه ما برات يک laptop بخريم که همرات بيارى، مي‌تونى براى تماشاى يکى از مسابقاتشون بيايي؟

بگذار ببينم ديگه از ۳ ماه پيش که آخرين e-mail رو برات فرستادم چه خبرهايى هست که برات بنويسم ... آها يادم اومد، يخچالمون رو عوض کردم، پدر و مادرت هم ديوارهاى اطاقى که چند ساله اونجا پشت کامپيوترت نشستى رو رنگ کردند. اميدوارم از رنگش خوشت اومده باشه. ضمناً منهم کارم رو عوض کردم و به يک شرکت جديد مي‌روم.

ديگه خبرى نيست. من تا ۳ ماه ديگه بازم برات e-mail مي‌فرستم. مواظب خودت باش. همه ما دلمون برات تنگ شده. دفعه بعد که برق رفت مي‌بينمت!
 

اينترنت

منبع :

:نظر خود را در مورد این مطلب اعلام نمایید
( 16 راى )
خیلی بیمزه بیمزه متوسط جالب خیلی جالب
 
     
 
 
 
     
 
   
 
 
© Copyright 2009 Ravanyar Clinic. All Rights Reserved.