1384/02/03
احساس گناه و افسردگى
 

 
مردى به روانپزشک مراجعه کرد و گفت: آقاى دکتر،  لطفاً به من کمک کنيد.  من هر وقت به سوپر مارکت نزديک خانه مان مى روم به طور ناخودآگاه چيزهايى را دور از چشم صاحب مغازه بر مى دارم و توى جيبم مى گذارم و از مغازه خارج مى شوم.  و پس از آن،  وقتى به خانه مى رسم احساس گناه و افسردگى مى کنم.
روانپزشک گفت: خوب! حالا شما مى خواهيد که من اراده شما را قوى کنم تا ديگر اين کار را نکنيد؟
مرد گفت: نه.  من فقط مى خواهم کارى کنيد که بعدش دچار احساس گناه و افسردگى نشوم. 
 

اینترنت

منبع :

:نظر خود را در مورد این مطلب اعلام نمایید
( 10 راى )
خیلی بیمزه بیمزه متوسط جالب خیلی جالب
 
     
 
 
 
     
 
   
 
 
© Copyright 2009 Ravanyar Clinic. All Rights Reserved.