روزنامه فروشى در يک خيابان پر رفت و آمد داد مى زد: «روزنامه! روزنامه! فريب خوردن ٥٠ نفر! روزنامه! فريب خوردن ٥٠ نفر! روزنامه!» يکى از عابران که کنجکاو شده بود روزنامه اى از او خريد و تمام تيترهاى صفحه اول را نگاه کرد و خبرى در مورد فريب خوردن ٥٠ نفر پيدا نکرد. سراغ روزنامه فروش رفت و به او گفت در اين روزنامه که خبرى در مورد فريب خوردن ٥٠ نفر نيست. روزنامه فروش به حرف او توجهى نکرد و به کارش ادامه داد: روزنامه! روزنامه! فريب خوردن ٥١ نفر! روزنامه! فريب خوردن ٥١ نفر!.. .
|