اگر پدر شما مرد فقيرى است، اين تقدير شماست، امّا اگر ناپدرى شما مرد فقيرى است، اين نشانه حماقت شماست.
من هوشمند به دنيا آمدم، تحصيلات، خرابم کرد.
تجربه، آدم را کامل می کند. ولى چون هيچ آدم کاملى وجود ندارد، پس چرا بيخود تجربه کنيم.
اگر اين درست است که ما در اينجائيم که به هم کمک کنيم، پس ديگران به چه دليل اينجا هستند؟
چون نور سريعتر از صوت حرکت می کند، آدمها درخشان و روشن به نظر می رسند تا وقتى که حرف زدنشان را بشنويد.
پول، همه چيز نيست، کارت اعتبارى، همه چيز است.
آدم بايد حيوانات را دوست داشته باشد. آنها خيلى خوشمزه هستند.
پشت هر مرد موفقى، يک زن قرار دارد. و پشت هر مرد ناموفقى، دو زن.
هر مردى بايد ازدواج کند، همه چيز زندگى آدم که خوشبختى نيست.
موفقيت يک امر نسبى است، و نسبتهاى زيادى به وجود می آورد.
آينده شما به روياهايتان بستگى دارد، پس برويد بخوابيد.
براى آغاز کردن يک روز، بايد راهى بهتر از اين که هر روز صبح از خواب بيدار شويم وجود داشته باشد.
کار سخت هرگز کسى را نکشته است، ولى چرا ريسک کنيم؟
کار کردن مرا مجذوب می کند. به همين دليل می توانم ساعتها آن را تماشا کنم.
هر چه بيشتر ياد بگيريد، بيشتر می دانيد، هر چه بيشتر بدانيد، بيشتر فراموش می کنيد. هر چه بيشتر فراموش کنيد، کمتر می دانيد. پس ... يادگيرى به چه دردى می خورد؟
ايستگاه اتوبوس، جايى است که اتوبوس در آنجا توقف می کند. ايستگاه قطار، جايى است که قطار در آنجا توقف می کند. من روى ميزم يک ايستگاه کار (workstation) دارم. چه چيزى بيشتر از اين می توانم بگويم.
---