صبح يک روز زمستان، زن و شوهرى در هنگام خوردن صبحانه به اخبار راديو گوش میکردند. گوينده اعلام کرد: «امروز انتظار میرود ٢٠ تا ٢٥ سانتیمتر برف ببارد. همه ماشينهايشان را در سمت راست کوچهها پارک کنند تا راه براى حرکت ماشينهاى برف روبى باز باشد.»مرد فوراً از خانه خارج شد و ماشينش را در سمت راست کوچه پارک کرد. يک هفته بعد، دوباره به هنگام خوردن صبحانه، گوينده راديو اعلام کرد: «امروز انتظار میرود ٢٥ تا ٣٠ سانتیمتر برف ببارد. همه ماشينهايشان را در سمت چپ کوچهها پارک کنند تا راه براى حرکت ماشينهاى برفروبى باز باشد.»مرد دوباره فوراً از خانه خارج شد و اين بار ماشينش را در سمت چپ کوچه پارک کرد. يک هفته بعد، دوباره به هنگام خوردن صبحانه، گوينده راديو اعلام کرد: «امروز انتظار میرود ٣٠ تا ٣٥ سانتیمتر برف ببارد. همه ماشينهايشان رادر سمت ... » ناگهان برق قطع شد. مرد وظيفهشناس خيلى ناراحت شد. با نگاهى نگران رو به همسرش کرد و پرسيد: «نمیدانم چکار بايد بکنم. به نظر تو کدام طرف کوچه بايد پارک کنم تا راه براى حرکت ماشينهاى برف روبى باز باشد؟»همسرش در حالى که نشان میداد او را کاملاً درک میکند گفت: «عزيزم چرا اين دفعه نمیگذارى ماشينت توى پارکينگ خونهمون بمونه؟»
---