من میتوانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشتهخو يا شيطان صفت باشم،من مىتوانم تو را دوست داشته يا ازتو متنفر باشم،من میتوانم سکوت کنم، نادان و يا دانا باشم،چرا که من يک انسانم، و اينها صفات انسانى است.و تو هم به ياد داشته باش: من نبايد چيزى باشم که تو میخواهى، من را خودم از خودم ساختهام،منى که من از خود ساختهام، آمال من است،تويى که تو از من میسازى آرزوهايت و يا کمبودهايت هستند.لياقت انسانها کيفيت زندگى را تعيين میکند نه آرزوهايشانو من متعهد نيستم که چيزى باشم که تو میخواهىو تو هم میتوانى انتخاب کنى که من را میخواهى يا نهولى نمیتوانى انتخاب کنى که از من چه میخواهى.میتوانى دوستم داشته باشى همين گونه که هستم، و من هم.میتوانى از من متنفر باشى بیهيچ دليلى و من هم،چرا که ما هر دو انسانيم.اين جهان مملو از انسانهاست،پس اين جهان میتواند هر لحظه مالک احساسى جديد باشد.تو نمیتوانى برايم به قضاوت بنشينى و حکمى صادر کنى و من هم،قضاوت و صدور حکم بر عهده نيروى ماورايى خداوندگار است.دوستانم مرا همين گونه پيدا میکنند و میستايند،حسودان از من متنفرند ولى باز میستايند،دشمنانم کمر به نابوديم بستهاند و همچنان میستايندم،چرا که من اگر قابل ستايش نباشم نه دوستى خواهم داشت،نه حسودى و نه دشمنى و نه حتى رقيبى،من قابل ستايشم، و تو هم.يادت باشد اگر چشمت به اين دست نوشته افتادبه خاطر بياورى که آنهايى که هر روز میبينى و مراوده میکنىهمه انسان هستند و داراى خصوصيات يک انسان، با نقابى متفاوت،اما همگى جايزالخطا.نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسانها را از پشت نقابهاى متفاوتشان شناختى،و يادت باشد که اين ها رموز بهتر زيستن هستند
---