حملات تروریستی به برجهای مرکز تجارت جهانی بیش از 6000 نفر را به کام مرگ کشاند و هزاران نفر دیگر را مجروح ساخت. قربانیان و مجروحان از ملیتهای گوناگون بودند و هنوز بسیاری از نزدیکان و عزیزانشان داغدار باقی ماندهاند. بسیاری نتوانستند عزیزانشان را پیدا کنند و تنها چارهای که داشتند این بود که بپذیرند آنها از بین رفتهاند و جسدشان جایی در زیر تل خاک قرار دارد. این حملات باعث پیدایش هراس از بیگانگان و افراد غریبه (xenophobia) شد و در پی آن، بسیاری از افراد بیگناه مورد آزار کلامی و یا جسمی قرار گرفتند. نژادپرستی افزایش یافت و تعامل مسالمتآمیز بین افراد از نژادهای مختلف، دشوار شد.
اضطراب مرگ (هراس از مرگ خود یا دیگران) و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) در بین مردم در سراسر جهان افزایش یافته است. هماهنگی اجتماعی به شدّت آسیبدیده و منجر به نفرت و دشمنی در بین جوامع مختلف شده و اعتماد بین فردی نیز متزلزل گشته است.
رهبران جهان مرتباً درباره این اقدامات غیرانسانی صحبت میکنند امّا این سوال همچنان باقی است که آیا با واکنش نشان دادن به جای ریشهیابی، امیدی به موفقیت هست؟ من کاملاً شک دارم. البته این بدان معنی نیست که ما باید در مقابل این اقدامات ساکت بمانیم. همگان در انتظار راه حل هستند. امّا من معتقدم که آنچه بیشتر اهمیت دارد یک راه حل پایدار و ماندگار است. یک راه حل کوتاه مدت و میانبر میتواند غلبه بر طرف دیگر با استفاده ازتمام سلاحهای شیطانی که به عنوان حفظ صلح تولید شدهاند باشد. بسیاری از رهبران جهان بر تولید سلاحهای جنگی تحت عنوان «امنیت ملّی» افزودهاند. در بسیاری از جوامع، بخش کوچکی از مردم، قوانین مقررات سختگیرانهای را به نام «ایجاد جامعه بهتر» به بخش ضعیفتر جامعه دیکته میکنند و آنها باید به خاطر خطراتی که زندگیشان را تهدید میکند از آن قوانین تبعیت کنند. در این میان، احساسات بخش بزرگتر جامعه اصلاً در نظر گرفته نمیشود. من نگران این هستم که این رفتارها ما را دوباره به عصر حجر بازگرداند!
من به عنوان یک روانشناس، ساکت ماندن در این شرایط را صلاح نمیدانم. به همین دلیل است که تصمیم گرفتم قلم بردارم و احساسات قلبی خود را بر روی کاغذ آورم. ارائه راه حل برای مشکل تروریسم جهانی بسیار پیچیده است و بهتر است آن را به رهبران قدرتمند جهان واگذاریم. در واقع، تغییر ذهنیت و شخصیت فردی که خودش تمایلی به این کار ندارد فوقالعاده دشوار است. روان درمانگران و مشاوران نیز تنها هنگامی که خود بیمار خواهان تغییر باشد، وراد عمل میشوند. با شناختی که من از رهبران کنونی جهان دارم ترجیح میدهم تصمیمگیری در این مورد را به خبرگان سیاست واگذار کنم.
امّا کاری که خودمان میتوانیم بکنیم حفاظت از کودکانمان در مقابل تهدیدهای خطرناک زندگی فرد است.افراد متمدن باید دست به دست هم داده و سواد هیجانی عمومی را در سطح مدارس ارتقاء بخشند. ما میتوانیم به کودکانمان اهمیت احترام گذاشتن به تفاوتهای فردی (قابلیت ذهنی، ظاهر، الگوهای شخصیتی، نژاد، مذهب، جنسیت و ...) را بیاموزیم. بسیاری از روانشناسان اجتماعی گزارش کردهاند که بسیاری از کودکان سفیدپوست که حتی در عمرشان یک فرد سیاهپوست را از نزدیک ندیدهاند اظهار داشتهاند که سیاهان از نظر هوشی در مراتب پائینتری قرار دارند. این بدان خاطر است که اولیاء سفیدپوستشان چنین چرندیاتی را جلوی آنها بر زبان رانده و در نتیجه آنها چنین احساس برتری را به دست آوردهاند. هنگامی که چنین طرز تفکر و نگرشی از دوران کودکی در یک فرد شکل بگیرد تغییر دادن آن در بزرگسالی بسیار دشوار است. مسئولیت اخلاقی بزرگترها نسبت به جامعه، حفاظت از کودکانشان در مقابل این گونه تعصبات و پیشداوریهاست.
به علاوه، ما میتوانیم اهمیت عوامل زیر را نیز به کودکانمان بیاموزیم. نخست، شناسایی هیجانات در دیگران و در خودمان بر حسب هیجانات مثبت مانند عشق و شادی و هیجانات منفی مانند خشم، اضطراب، افسردگی، نفرت و حسادت. علت این هیجانات و این که چرا ما از یک حالت هیجانی به حالت دیگر تغییر میکنیم باید درک شود. دوم، مدیریت هیجانات بر حسب پرورش هیجانات مثبت و کاهش هیجانات منفی تا پائینترین سطح ممکن، بیائید کودکانمان را تشویق کنیم که اهمیت استفاده کمتر از فشار، نیرو، خشونت، سرزنش و برتریجویی و استفاده بیشتر از درک، پذیرش و همکاری را فرا بگیرند.
بیائید تشویقشان کنیم که پیش از تصمیمگیری برای تنبیه به درک و ریشهیابی علّتها بپردازند. تنبیه و مجازات هرگز نمیتواند به تنهایی به عنوان یک راه حل بلند مدّت در نظر گرفته شود. من امیدوارم این مقاله همگان را به فکر ارتقاء سواد هیجانی در خانه، مدرسه و محل کار وادارد و در جامعه فردای ما آزادی کامل تعامل با یکدیگر و احترام به یکدیگر بدون در نظر گرفتن طبقات اجتماعی، مذهب و جنسیت برقرار گردد. بدین منظور پیشنهاد میکنم که مقامات مسئول آموزش و پرورش در کشورها، گامهای فوری برای قرار دادن درس سواد هیجانی در دورههای مختلف تحصیلی بردارند.
ترجمه: کلینیک الکترونیکی روانیار
منبع
"Emotional Literacy for a Peaceful World", Nutankumar S. Thingujam,
http://www.psychology4all.com
مقالات مرتبط
*
هوش هیجانی
* مدیریت هیجانات در زندگی روزانه
|