خطشناسی (گرافولوژی) عبارت است از
مطالعه و تحلیل دستخط یک نفر به منظور
گردآوری اطلاعات درباره ویژگیهای مختلف
شخصیتی او. بیشتر دانشمندان، خطشناسی را
به عنوان یک «شبه علم» محسوب میدارند.
امّا تحلیل دستخط برای تشخیص صحت امضاء در
مستندات مختلف به عنوان یک شناسه قانونی
به کار میرود. عبارت خطشناسی همچنین به
بررسی علمی دستخط برای تشخیص جعلی بودن یا
نبودن اطلاق میگردد و شهادت متخصصان
خطشناسی در این مورد در دادگاهها
پذیرفته میشود.
خطشناسان معمولاً به یک نمونه خط که در
شرایط عادی و با جوهر نوشته شده باشد نیاز
دارند. نمونه خط نباید نام، جنسیت، ملیّت،
دین و چپ دست یا راست دست بودن نویسنده را
آشکار سازد.
هیچ دو دستخطی، مثل اثر انگشت، دقیقاً
یکسان نیستند. دستخط هر کس، یگانه و منحصر
به فرد است. الگوهای نوشتاری هیچکس با کس
دیگر به هیچوجه مطابقت ندارد. خطشناسان
معمولاً برای تحلیل دستخط، عوامل بسیاری
را از قبیل نوع حرکت قلم، اندازهها،
شکلبندیها، انحناها، فاصله بین حروف،
حروف بزرگ و کوچک، یکنواختی امضاها،
زاویهها، فشار قلم، تقاطعها، شیبها،
حاشیهها، اتصالات، فاصله بین کلمات، خطوط
مبنا، ارتفاع و پهنای حروف و ... در نظر
میگیرند که نشانگر جنبههای مرتبط با
ویژگیهای شخصیتی نویسنده میباشد.
تاریخچه مختصر خطشناسی
نخستین کتاب درباره این موضوع در سال 1622
توسط یک پزشک ایتالیایی در شهر کاپری
نوشته شد. بسیاری از مردم به رابطه بین
دستخط و نویسندگان (فیلسوفان، دانشمندان،
تاریخدانان، هنرمندان و ... ) علاقهمند
بودهاند. به دنبال این کتاب، مقالات
دیگری نیز تا سال 1800 در این باره در
ایتالیا، فرانسه و سوئیس منتشر شد. در سال
1823، یک نفر انگلیسی به نام استفن کولِت
کتابی در رابطه با تحلیل دستخط منتشر
نمود.
خطشناسی مدرن از زمان ژانمیشون آغاز شد
و نام «خطشناسی» را نیز همین شخص به کار
برد. او دستخطها و نویسندگان متعددی را
به طور سیستماتیک مورد مطالعه قرار داد و
مقالات متعددی در سال 1872 منتشر ساخت.
میشون سیستمی برای مرتبط ساختن عناصر خاصی
در دستخط به ویژگیهای خاص شخصیتی به وجود
آورد.
در اواخر قرن نوزدهم، آلفرد بینه،
روانشناس فرانسوی، مطالعات و آزمایشهای
دقیقی را از طریق مصاحبه با خطشناسان
انجام داد. او متقاعد شد که خطشناسی
قابلیت به کارگیری به عنوان روشی برای
آزمون شخصیت را دارد.
در سال 1895، ویلهلم لانگر بروخ در آلمان
به انتشار مجله خطشناسی پرداخت. در سال
1897 هانس بوسس مجله دیگری را منتشر کرد و
انجمنی را برای پژوهشهای خطشناسی تشکیل
داد. یکی از کسانی که با مجله او همکاری
میکرد، دکتر لودویگ کلاگز، فیلسوف
آلمانی، بود که دستاوردهایش در پژوهشهای
خطشناسی مشهور است. او یک سیستم تحلیل بر
پایه استانداردهای دستخط به وجود آورد.
فرض او بر این بود که دستخط، همانند حرکات
سر و دست، طرز راه رفتن و اشارات صورت، یک
حرکت معنیدار است. او به معیاری برای
حالت طبیعی و عادی در شخصیت انسانها دست
یافت که نامش را «ریتم» گذاشت. امّا این
سیستم قادر به تشخیص بین درجات مختلف
ریتمها نبود و ارزیابیش تنها به
قضاوتهای ذهنی بستگی داشت. ماکس پولِور،
خطشناس سوئیسی، تحت تأثیر کارهای کلاگز
قرار گرفت و پژوهشهای او را ادامه داد.
او سبک و شیوه دستخطها را مورد مطالعه
قرار داد و آنها را با توجه به نظریه
روانکاوی مورد تفسیر قرار داد. جون داونی،
روانشناس آمریکایی، نیز آزمایشهایی بر
پایه نظریه ریتم کلاگز انجام داده است.
در سال 1940 برخی خطشناسان به یادگیری
روانشناسی پرداختند. اتحاد خطشناسان و
روانشناسان از نظر پژوهشی مفید بود و
کاربردهای کلینیکی خطشناسی توسعه یافت.
در همین سال، الکساندر لوریا، روانشناس
روس، استفاده از دستخط برای تعیین محل
آسیبهای مغزی را مورد مطالعه قرار داد.
دستخط شامل عناصر قابل ارزیابی مانند شیب
و اندازه، شکل حروف و چپ دست و راست دست
بودن است. در سال 1942، جوزف زوبین،
روانشناس آمریکایی، و لوینستون، خطشناس
آلمانی، سعی کردند که معیارهای عینی قابل
اندازهگیری و متداول در دستخطها را به
دست آورند. آنها از یک سیستم اندازهگیری
بر پایه درجات ریتم در حرکت عضلات نویسنده
استفاده کردند. این روش، مدرکی آماری برای
متمایز کردن شخصیتهای عادی و غیرعادی به
وجود آورد امّا هیچگونه رابطهای را بین
دستخط و ویژگیهای شخصیتی نشان نداد.
آزمایشهایی نیز بر روی نمونههایی از
دستخطها برای یافتن رابطه آنها با
احساسات، طرز تفکر و رفتار نویسندگانشان
به عمل آمده است. بررسیهای بالینی در
مورد رابطه دستخط و اختلالات ذهنی نیز در
حال انجام است. همچنین از تجهیزات
الکترونیکی برای تشخیص تنشها، انطباق و
سایر فاکتورهای نویسنده دستخط استفاده
میشود.
وضعیت فعلی پژوهشها
خطشناسی به نحو گستردهای در کشورهای
اروپایی، به ویژه فرانسه، آلمان، سوئیس،
بلژیک، هلند و انگلستان به کار بسته
میشود. بسیاری از شرکتهای تجاری در این
کشورها، قبل از استخدام افراد، با
خطشناسان مشورت میکنند. بسیاری از
روانشناسان، مطالعه دستخط را به عنوان یک
ابزار تشخیصی، با وجود شواهد تجربی نه
چندان زیاد، مفید یافتهاند.
در کشورهای اروپایی، خطشناسان مدرک رسمی
دارند و بسیاری از دانشگاهها دورهها و
درسهایی در زمینة خطشناسی ارائه
میکنند. در این کشورها، خطشناسی به صورت
یک مطالعه علمی پذیرفته شده است.
خطشناسی همیشه دقیق نیست. رفتار و شخصیت
آدمها به طور مداوم تغیر میکند.
بنابراین اگر از دستخط برای یافتن
ویژگیهای شخصیتی یک فرد استفاده میشود
باید نمونههای دستخط او را در طول یک
دوره زمانی مثلاً چند ساله مورد مطالعه
قرار داد. خطشناسی در مقایسه با سایر
آزمونها، ارزانتر و سریعتر است و به
سرعت، اطلاعاتی درباره شخصیت، احساسات،
خودآگاهی، هوش، سازگاری اجتماعی، استعداد،
خلاقیت و سایر ویژگیهای فرد در اختیار
میگذارد.
ترجمه: کلینیک الکترونیکی روانیار
منبع
"Hand Writing Analysis",
Mohamed Salim,
http://psychology.about.com
مقالات مرتبط
*
روانشناسی
شخصیت
|