روان‌شناسی انسان گرایانه

(Humanistic Psychology)

 
 
   
 

در خلال نیمه اول قرن بیستم، رفتارگرایی و روانکاوی بر حوزه روان‌شناسی تسلط داشتند. در واکنش به این امر، روان‌شناسی انسان‌گرایانه به عنوان یک رویکرد جدید پدیدار گشت که به «نیروی سوم» در روان‌شناسی معروف شده است. در حالی که رفتارگرایی، نقش انتخاب را نادیده می‌گیرد و روانکاوی بر آسیب‌شناسی روانی و بیماری‌های ذهنی تمرکز دارد، روان‌شناسی انسان‌گرایانه بر اهمیت اراده آزاد و خود مختاری تأکید می‌ورزد.

«نیروی سوم» در روان‌شناسی
در خلال دهه 1950، روان‌شناسی انسان گرایانه، در واکنش به روانکاوی و رفتارگرایی که دو مکتب فکری غالب در حوزه روان‌شناسی در آن زمان بودند، مطرح شد. روان کاوی بر درک انگیزه‌های ناخودآگاه در رفتار انسان‌ها تمرکز داشت و رفتارگرایی به مطالعه فرایندهای شرطی‌سازی که به وجود آورنده رفتارها بودند می‌پرداخت.

متفکران انسان‌گرا احساس کردند که رفتارگرایی و روان‌کاوی، هر دو خیلی بدبینانه هستند و یا بر مصیبت بارترین هیجانات تمرکز می‌کنند و یا نقش اختیار و تصمیمات شخصی را در نظر نمی‌گیرند.

روان‌شناسی انسان‌گرایانه در عوض، بر توانائی‌های بالقوه هر فرد تمرکز دارد و بر اهمیت رشد و خودشکوفایی تأکید می‌ورزد. اعتقاد بنیادی در روان‌شناسی انسان‌گرایانه بر این است که مردم به طور ذاتی و فطری خوب هستند و مشکلات روانی و اجتماعی، نتیجه انحراف از این گرایش طبیعی است.

در سال 1962، آبراهام مزلو کتاب «به سوی روان‌شناسی بودن» را منتشر ساخت که در آن، از روان‌شناسی انسان‌گرایانه به عنوان «نیروی سوم» در روان‌شناسی نام برد. نیروی اول و دوم، رفتارگرایی و روانکاوی بودند.

البته لزومی ندارد که به این سه مکتب فکری روان‌شناسی، به صورت عناصر متضاد و یا متناقض نگریسته شود. هر شاخه از روان‌شناسی در درک ما نسبت به ذهن و رفتار انسان سهیم بوده است. روان‌شناسی انسان‌گرایانه نیز بُعد دیگری بر ابعاد قبلی دانش ما در مورد خصوصیات جسمی و روحی و روانی افراد افزوده است.

متفکران اصلی روان‌شناسی انسان‌گرایانه

رویدادهای مهم در روان‌شناسی انسان‌گرایانه

  • 1961- مجله روان‌شناسی انسان‌گرایانه منتشر شد.
  • 1962- انجمن روان‌شناسی انسان‌گرایانه آمریکا تأسیس شد.
  • 1971- روان‌شناسی انسان‌گرایانه به عنوان یک بخش ازانجمن روان‌شناسی آمریکا درآمد.

انتقادهایی بر روان‌شناسی انسان‌گرایانه

  • معمولاً خیلی ذهنی به نظر می‌آید- اهمیت تجربیات فردی، مطالعه عینی و ارزیابی پدیده‌های انسان‌گرایانه را بسیار دشوار می‌سازد. چگونه می‌توان به طور عینی «خودشکوفایی» را در یک نفر تشخیص داد؟ پاسخ البته منفی است. ما تنها می‌توانیم بر تخمین خود فرد از تجربیاتش تکیه کنیم.
  • مشاهدات قابل درستی سنجی نیست – روش دقیقی برای ارزیابی یا کمّی نمودن این کیفیت‌ها وجود ندارد.

نقاط قوت روان‌شناسی انسان‌گرایانه

  • تأکید بر نقش خود فرد- روان‌شناسی انسان گرایانه، اعتبار بیشتری برای افراد در کنترل و تعیین وضعیت سلامت روانیشان قائل است.
  • در نظر گرفتن تأثیرات محیطی- روان‌شناسی انسان‌گرایانه به جای تمرکز صرف بر افکار و تمایلات درونی، برای تأثیرات محیطی بر تجربیات ما نیز اعتبار قائل است.
  • روان‌شناسی انسان‌گرایانه بر روش‌های درمانی، اموزشی و مراقبت‌های بهداشتی تأثیر قابل ملاحظه‌ای گذاشته است.
  • روان‌شناسی انسان‌گرایانه به برطرف کردن برخی بدفهمی‌هایی که در مورد روان‌درمانی وجود داشت کمک شایانی نموده و باعث شده است که افراد عادی و سالم نیز برای کشف توانائی‌های بالقوه خود از طریق روان‌درمانی اقدام کنند.

ترجمه: کلینیک الکترونیکی روان‌یار

منبع

“Humanistic Psychology”, Kendra Van Wagner,
http://psychology.about.com

مقالات مرتبط

* مهم‌ترین مکاتب فکری در روان‌شناسی
* سلسله مراتب نیازهای مزلو

 
     
 

:نظر خود را در مورد اين مطلب اعلام نماييد
( 14  رای )
 
بی استفاده کم استفاده متوسط مفید خيلی مفید
 
 
 
 
 
   
 
 
© Copyright 2009 Ravanyar Clinic. All Rights Reserved.