نظریه سائقهای فروید (سائق= سوقدهنده، محرک) در طول زندگی و کارهایش شکل گرفت. او ابتدا ردهای از سائقها را به نام غریزههای زندگی تشریح کرد و اعتقاد داشت که این سائقها مسئول بسیاری از رفتارهای انسان هستند. او سرانجام به این عقیده رسیده که این غریزههای زندگی به تنهایی نمیتوانند تمام رفتارهای انسان را توضیح دهند. فروید تشخیص داد که تمام غریزهها در یکی از این دو دسته اصلی قرار میگیرند: غریزههای زندگی و غریزههای مرگ.
غریزههای زندگی (اِروس)
غریزههای زندگی که گاهی به آنها غریزههای جنسی نیز گفته میشود، آنهایی هستند که با بقا، لذتجویی و تولید مثل سروکار دارند. این غریزهها برای حفظ و ادامه حیات فرد و نیز تداوم موجودات زنده اهمیت دارند. با وجودی که به این غریزهها معمولاً غریزههای جنسی گفته میشود امّا این سائقها شامل چیزهایی مانند گرسنگی، تشنگی و پرهیز از درد نیز میشوند.
رفتارهایی که معمولاً به غریزه زندگی مربوطند عبارتند از: عشق، همکاری و سایر اقدامات اجتماعی.
غریزه مرگ (تاناتوس)
فروید در کتاب «ورای اصل لذت» خود که در سال 1920 انتشار یافت، هدف از تمام زندگی را مرگ دانست. او متذکر شد که مردم پس از تجربه کردن یک رویداد دردناک (مثل جنگ)، غالباً به بازسازی آن تجربه میپردازند. او چنین نتیجه گرفت که مردم تمایل ناخودآگاهی به مرگ دارند امّا این آرزو عمدتاً توسط غریزههای زندگی تعدیل میگردد.
از دیدگاه فروید، رفتارهای خود-تخریبی، بیانی از انرژی ایجاد شده توسط غریزههای مرگ میباشند. هنگامی که این انرژی به سمت خارج و افراد دیگرهدایت شود، به شکل پرخاشگری و خشونت نمود مییابد.
ترجمه: کلینیک الکترونیکی روانیار
منبع
"Life and Death Instincts", Kendra Van Wagner,
http://psychology.about.com
مقالات مرتبط
* نظریههای رشد کودک
* زندگی نامه فروید
|