هنگامی که احساس ناراحتی میکنید، به طور طبیعی سعی میکنید کاری کنید که حالتان بهتر شود. معمولاً پیرامون ما انسانها چیزهایی وجود دارد که با خوردن، آشامیدن، بو کردن و یا تزریق کردن آنها حالمان موقتاً بهتر میشود. تمام این چیزها که ما آنها را «نیروبخش» مینامیم به طور شیمیایی سطح یکی یا چند تا از پیامآوران شادی را بالا میبرند و کمک میکنند تا به طور موقت تعادل به مغز شما باز گردد.
هشدار: استفاده از نیروبخشها برای مقابله با استرس بیش از حد، کار نادرستی است!! آنها دوام چندانی ندارند و مشکل آفرین هستند.
حال ببینیم این نیروبخشها چه هستند:
قند
ما به طور خلاصه گلولز، لاکتوز، فروکتوز و ساکاروز را قند مینامیم. همه آنها ملکولهای ریزی هستند که به سادگی جذب بدن میشوند و قند خون را بالا میبرند.افزایش ناگهانی قندخون، به بالا رفتن فوری سطح پیامآوران شادی منجر میشود. قند یا شکر، متداولترین نیروبخش است.
کافئین
کافئین، داروی محرّک مغز است که از سیستم گردش خون شما جدا شده وارد مغز میگردد و سطح پیامآوران شادی را بالا میبرد. ما همگی از خاصیت انرژی بخش کافئین آگاهیم و به همین دلیل کافئین دومین نیروبخش از نظر گستردگی استفاده است. تذکر این نکته مهم است که کافئین نه تنها در قهوه بلکه در شکلات، آب معدنی گازدار و انواع چای یافت میشود.
الکل
نوشیدن الکل، تقویت کننده قوی پیامآوران شادی در مغز است. به عملکرد ساعت بدن کمک میکند و در نتیجه فرایند خواب رفتن را تسهیل میکند. به مردم کمک میکند که احساس انرژی داشتن بیشتری بکنند، حس درد را کاهش و سرخوشی را افزایش میدهد. الکل از نظر گستردگی استفاده سومین نیروبخش است.
جالب است بدانید که انواع مختلف حلالها هم میتوانند اثر مشابهی با الکل داشته باشند. بخار این حلالها وقتی که استنشاق شود وارد خون میگردد و مستقیماً بر روی مغز اثر میگذارد. سطح پیامآوران شادی را بالا میبرد و درست مثل سایر نیروبخشها عمل میکند. بسیاری از حلالها مثل: چسب، مایع پاککننده، رنگهای روغنی و ... چنین اثری دارند. این مطلب را از آن جهت گفتیم که بسیاری از افرادی که در محل کارشان با این حلالها سروکار دارند نمیدانند که آنها مستقیماً بر روی مغزشان اثر میگذارند.
توتون، کوکائین و هروئین
این مواد شیمیایی مستقیماً سطح پیامآوران شادی را بالا میبرند. آنها به طور گستردهای استفاده میشوند و فوقالعاده خطرناک و آسیبرسان هستند.
آدرنالین بدن خودتان
همان گونه که قبلاً گفتیم، هنگامی که بدن آماده دفاع از خود میشود یا هنگام فعالیت و دویدن، هورمونی به نام آدرنالین از غدد آدرنال آزاد میگردد که عملکرد نورآدرنالینی مغز را تقویت میکند.
بسیای از مردم از آزاد شدن آدرنالین خود به عنوان نیروبخشی که برای احساس سلامتی به آن نیاز دارند استفاده میکنند. یک نمونه بارز، کسانی هستند که به کار کردن اعتیاد دارند. این افراد دچار استرس بیش از حد هستند و به جای آن که سعی کنند بار استرس خود را کاهش دهند، روزی 16 تا 20 ساعت کار میکنند و میزان آزادشدن آدرنالین در بدن خود را به حداکثر میرسانند.
نمونه دیگر را میتوان در بین کسانی دید که به طور افراطی به ورزش یا قمار روی میآورند. اکثر آنها دچار استرس بیش از حد هستند و به جای کاهش سطح استرس خود، از آدرنالین خود برای بالا بردن سطح پیامآوران شادی در مغزشان استفاده میکنند.
نحوه استفاده از نیروبخشها
کسانی که به استرس بیش از حد دچار هستند، معمولاً به دو شیوه از نیروبخشها استفاده میکنند: به طور مداوم و یا یکباره و افراطی. بعضیها به طور مرتب و ثابت از نیروبخشها استفاده میکنند. به طور مثال، صبحها با یک فنجان قهوه از خواب بیدار میشوند، در طول شبانهروز نوشابه و انواع شیرینیها و قهوه با شیر میخورند، و همراه با شام نیز الکل مصرف میکنند. اما برخی دیگر، ممکن است هفتهها از مواد نیروبخش استفاده نکنند اما ناگهان یکروز یک بسته شکلات یا چند شیرینی خامهای بزرگ و یا مقدار زیادی مشروبات الکلی بخورند و آنگاه پس از صرف همه اینها، دوباره برای مدتی طولانی حالشان خوب باشد.
هر دو شیوه استفاده از نیروبخشها قابل درک است. در حالت اول، عوامل استرسزا باعث میشوند که شخص احساس ناراحتی کند و از مواد نیروبخش به عنوان «دارو» به طور مرتب استفاده کند. اما حالت دوم کمی عجیب است و دلیل این رفتار به مجموعهای از سلولها در اعماق مغز برمیگردد که به نام «مرکز خوشی» شناخته میشوند.
در دهه 1950 دانشمندان به مطالعه تاثیرات عبور دادن جریان الکتریسیته به مدت یک دقیقه از بخشهای خاصی از مغز حیوانات پرداختند. در سال 1954 کشف شد که تحریک مستقیم ناحیههای خاصی از مغز میتواند برای یک حیوان بسیار ارضاء کننده و خوشایند باشد. الکترودهایی در مغز یک خرگوش کار گذاشته شد و به اهرمی اتصال داده شد. این اهرم درون قفس حیوان قرار داشت و او میتوانست با فشار دادن آن، یک جریان خفیف الکتریکی به مغزش ارسال کند. دانشمندان با کمال تعجّب مشاهده کردند که حیوان برای رساندن خود به اهرم و فشار دادن آن، حاضر به انجام هر کاری است.
در سال 1965 یک ناحیه خاص از مغز کشف گردید. تحریک این ناحیه به قدری ارضاء کننده بود که خرگوشهای گرسنه، بین غذا خوردن و فشار دادن اهرم، دومی را انتخاب میکردند تا وقتی که واقعاً از گرسنگی به حال مرگ میافتادند. در اواخر دهه 1960، مشاهدات کاملتر شد و مشخص گردید که ناحیههایی در مغز حیوان وجود دارد که در اثر تحریک، حس ارضاء کنندگی فوقالعادهای به وجود میآورند. به مجموعه این ناحیهها «مرکز خوشی» گفته میشود.
وجود «مرکز خوشی» در انسان نیز از طریق اعمال جراحی اعصاب به اثبات رسید. شاید بدانید که خود مغز، فاقد رشتهها یا فیبرهای درد است. بنابراین، عمل جراحی اعصاب میتواند در حالی که بیمار هوشیار و بیدار است صورت گیرد. در خلال بعضی از عملهای جراحی، مرکز خوشی تحریک میشود و احساس خوشایندی به بیمار دست میدهد. خصوصاً این تحریک در بیمارانی که دچار افسردگی بودهاند (یعنی پیامآوران شادی آنها عملکرد مناسبی نداشتهاند) «بسیار ارضاء کننده» گزارش شده است. در یک آزمایش، دکمهای در اختیار چنین بیماری گذاشته شد تا هرگاه که خواست با فشاردادن آن، به تحریک مرکز خوشیاش بپردازد و او در طول یکساعت عمل جراحی، بیش از 400 بار دکمه را فشار داد.
کشف مرکز خوشی در انسان اهمیت زیادی در درک چگونگی عملکرد نیروبخشها دارد. در واقع، نیروبخشها قادرند مرکز خوشی را مستقیماً تحریک کنند. مرکز خوشی طوری طراحی شده است که برای تحریک شدن به پیامآوران شادی مغز اتکاء دارد. در نتیجه، استفاده از نیروبخشها سطح پیامآوران شادی را بالا میبرد و مستقیماً مرکز خوشی را تحریک میکند.
اگر شخصی دارای منابع کافی برای پیامآوران شادی خود باشد، تحریک اضافی خوشایند است اما واقعاً ضروری نیست. ولی چنانچه استرس بیش از حد باعث عملکرد ضعیف پیامآوران شادی شده باشد، در این حالت تاثیر نیروبخشها فوقالعاده است. درست همانند آن که الکترودهایی که در مغز حیوان کار گذاشته شد و اهرمی که درون قفس قرار داده شد به «خودتحریکی» غیرقابل کنترل حیوان انجامید، و درست همانند آن که دکمهای که در اختیار بیمار قرار داده شد به «خود تحریکی» بسیار زیاد او در طول عمل جراحی منجر شد، استفاده از نیروبخشها هم میتواند به صورت کاملاً غیرقابل کنترلی درآید.
این امر بیانگر این است که چرا یکنفر در اثر مصرف یکی از نیروبخشها، مثلاً مشروبات الکلی، لذت کمی میبرد ولی فرد دیگری که دچار استرس بیش از حد است با خوردن همان میزان مشروبات الکلی، آنچنان دچار سرخوشی میشود که به صورت غیرقابل کنترلی به خوردن بیشتر میپردازد.
واکنشهای نشانهای
یکی از مهمترین ویژگیهای مصرف نیروبخشها، چیزی است که به آن «واکنش نشانهای» میگویند. اگر شما با کسانی که خیلی شکلات میخورند یا خیلی مشروب مینوشند یا خیلی شیرینی میخورند صحبت کنید، معمولاً به شما میگویند که واقعاً تمایلی به خوردن نداشتهاند. اما مثلاً از کنار آشپزخانه رد شدهاند و یک بسته شکلات آنجا دیدهاند و چیز بعدی که به یادشان میآید این است که نصف آن را خوردهاند!
بوی پختن شیرینی، یا رفتن به خانه مادر و یا حتی دیدن یک تبلیغ تلویزیونی، میتواند محرک اصلی شیرینی خوردن باشد. به عبارت دیگر، واکنش نشانهای، نوعی واکنش شرطی است. هر بار که در وضعیتی از یک نیروبخش استفاده کرده باشید، در مغز خود، پیوندی بین آن وضعیت و آن نیروبخش به وجود میآورید. آنگاه هنگامی که در وضعیت مشابهی قرار گیرید، بدن شما به طور خودکار سراغ آن نیروبخش را میگیرد. به یک نمونه جالب توجه کنید. شرکتهای آبجوسازی میلیاردها دلار صرف تبلیغ به منظور ارتباط دادن آبجو با ورزشهای حرفهای کردهاند. به طوری که تقریباً غیرممکن است یک مسابقه ورزشی از تلویزیون پخش شود ولی در آن تبلیغ آبجو وجود نداشته باشد.
هنگامی که یک مسابقه فوتبال از تلویزیون پخش میشود، تبلیغات آبجو، واکنشهای نشانهای را فعّال میسازد. بینندگان تلویزیون برای برداشتن آبجو به طرف یخچال میروند. این واکنشها خودکار و اتوماتیک است و معمولاً شخص نسبت به هرگونه ارتباطی بین «نشانه» و «واکنش» ناآگاه است. شما مشغول تماشای تلویزیون و صحبت کردن و شوخی کردن هستید که ناگهان یک قوطی آبجو در دستتان ظاهر میشود.
تصمیمگیری واقعی برای خوردن آبجو در یک ناحیه عمیق و ابتدایی مغز به عمل آمده است. تفکر در لایههای بیرونی مغز ما که «کورتکس» خوانده میشود صورت میگیرد. در حالی که هماهنگسازی عملیات خودکار بدن، مسئولیت لایههای درونی است. مثلاً هنگامی که راه میروید، همان لایههای درونی مغز شما، دستان شما را برای ایجاد تعادل به حرکت در میآورد، جریان خون به عضلات شما را تنظیم میکند و دمای بدن و تنفس شما را تنظیم میکند. تمام این کارها به صورت خودکار انجام میشود و شما هیچگاه به آن فکر نمیکنید.
پاولوف نشان داد که چگونه به سادگی میتوان لایههای درونی مغز را تحت شرایطی فعال ساخت. او چند سگ را به نحوی تربیت کرد که با شنیدن صدای زنگ، بزاق دهانشان را ترشح کنند. صدای زنگ، غذا نبود ولی سگها تربیت شده بودند که با شنیدن صدای زنگ، بزاق دهانشان را ترشح کنند. به همین ترتیب، کارخانههای آبجوسازی نیز اکثر مردم را به نحوی آموزش دادهاند که وقتی صدای فوتبال را میشنوند، یک بطری آبجو به دست بگیرند. فوتبال به آبجو هیچ ربطی ندارد ولی مردم به نحوی آموزش دیدهاند که بین آن دو ارتباط برقرار میکنند. و این ارتباط در لایههای عمیق مغز به وقوع میپیوندد که از بخش آگاهی مغز متفاوت است.
تلویزیون را روشن میکنیم، فوتبال پخش میکند و ما آبجو میخوریم. هیچ تفکری در این میانه نیست و همه چیز به صورت خودکار انجام میشود. اگر چنین تاثیری وجود نداشت، شرکتهای آبجوسازی سالانه میلیاردها دلار صرف آموزش بینندگان نمیکردند.
حال به بحث خود درباره مصرف نیروبخشها بازگردیم. کسانی که به طور مداوم از نیروبخشها استفاده میکنند، مجموعهای از واکنشهای نشانهای بسیار قوی ایجاد کردهاند. برای مثال، یک فنجان قهوه پس از صبحانه، سپس باز هم قهوه در هنگام استراحت بین کار، یک لیوان نوشابه به همراه ناهار، ... و به همین ترتیب تا موقع خواب. چون موقعیت و شرایط استفاده از نیروبخشها در سطح لایههای زیرین مغز ریشه دوانده و جاگیر شده است، این عمل به صورت خودکار و غیرارادی، درست مثل نفس کشیدن یا تکان دادن دستها به هنگام راه رفتن، انجام میگیرد. در واقع، مصرف نیروبخشها برای مصرفکنندگان مداوم آنها، آنچنان به طور خودکار و غیرارادی صورت میگیرد که آنها از این که مصرف این حجم قند، قهوه و الکل «عادی» نیست و برای سلامتیشان ضرر دارد، به کلی ناآگاهند.
از سوی دیگر، مصرف کنندگان یکباره و افراطی نیروبخشها کسانی هستند که وقتی استرس بیش از حد، باعث عدم تعادل جدی پیامآوران در مغز آنها میشود، شرایط برای واکنش نشانهای نسبت به مصرف حجم زیادی از نیروبخشها در آنها مهیا میگردد.
اشکالات استفاده از نیروبخشها
همانگونه که پیش از این گفتیم، ده درصد از کل مردم دنیا دچار استرس بیش از حد هستند. از سوی دیگر، نیروبخشهای معمولی نظیر قند، کافئین، تنباکو و الکل همه جا در پیرامون ما در دسترسند و بسیاری از مردم از آنها استفاده میکنند. تنها در آمریکا حداقل 20 میلیون نفر به طور مرتب از آنها برای خوب خوابیدن، انرژی پیدا کردن، لذت بردن از زندگی و غلبه بر اضطراب و افسردگی استفاده میکنند. ولی متاسفانه نیروبخشها فایده چندانی ندارند.
مهمترین اشکال نیروبخشها این واقعیت است که: شما نمیتوانید با استفاده از نیروبخشها، به طور دقیق فعالیت پیامآوران مغزتان را دوباره متعادل سازید. این کاری است که بدن شما باید خودش انجام دهد. اگر باور نمیکنید خودتان امتحان کنید. شما هرگز قادر نخواهید بود با استفاده از نیروبخشها برای خودتان احساس آرامش و راحتی فراهم کنید.
کسانی که از نیروبخشها استفاده میکنند سعی میکنند تا بین منابع استرسزا از یک سو و انواع مختلف نیروبخشها از سوی دیگر، تعادل برقرار سازند. اما متعادل کردن دقیق فعل و انفعالات شیمیایی مغز به این روش، غیرممکن است. به همین خاطر، شخص گاهی احساس «راحتی» ولی بیشتر اوقات به دلیل عملکرد نامناسب پیامآوران شادی، احساس ناراحتی میکند. این افراد به طور ثابت در الاّکلنگ احساس خوب و بد، پائین و بالا میروند.
|