1- نظریه دلبستگی جان باولبی
2- دلبستگی چیست؟
دلبستگی یک رابطه هیجانی خاص است که مستلزم تبادل لذت، مراقبت و آسایش میباشد. ریشه پژوهشها در زمینه دلبستگی به نظریه فروید درباره عشق باز میگردد امّا غالباً از پژوهشگر دیگری به نام پدر نظریه دلبستگی نام برده میشود.
جان باولبی پژوهشهای گستردهای درباره مفهوم دلبستگی به عمل آورد. او دلبستگی را چنین توصیف کرده است: «ارتباط و پیوند روانی پایدار بین دو انسان» (باولبی، 1969). باولبی با این دیدگاه روانکاوانه موافق بود که تجربیات اولیه کودکی، تأثیر مهمی بر رشد و رفتارهای بعدی در زندگی دارد. به عقیده او، سبکهای دلبستگی اولیه ما در دوران کودکی و از طریق رابطه کودک / پرستار شکل میگیرد.
باولبی همچنین عقیده داشت که دلبستگی دارای مولفهای تکامل یابنده است و به بقای انسان کمک میکند. «گرایش به ایجاد پیوندهای عاطفی قوی به افراد بخصوص، یک مؤلفه اصلی طبیعت انسان است.» (باولبی، 1988).
ویژگیهای دلبستگی
باولبی عقیده داشت که دلبستگی دارای چهار ویژگی مختلف است:
- حفظ نزدیکی- تمایل به نزدیک بودن به کسانی که به آنها دلبستگی داریم.
- پناهگاه امن- بازگشت نزد فردی که به آن دلبستگی داریم به هنگام مواجه شدن با خطر یا تهدید.
- پایه مطمئن- فردی که به آن دلبستگی وجود دارد، پایه مطمئن و قابل اتکایی برای کودک به وجود میآورد تا به کشف محیط و جهان پیرامونش بپردازد.
- اندوه جدایی- اضطراب ناشی از عدم حضور فردی که به آن دلبستگی وجود دارد.
2- ارزیابی «وضعیت عجیب» آینزوُرث
1- کودک و والد(پدر یا مادر) در یک اتاق تنها هستند.
2- کودک به کشف اتاق بدون مشارکت والد میپردازد.
3- غریبهای وارد اتاق میشود، با والد صحبت میکند و به کودک نزدیک میشود.
4- والد به آرامی اتاق را ترک میکند.
5-والد باز میگردد و کودک را آسوده خاطر میسازد. |
در خلال دهه 1970، مری آینزوُرث کارهای قبلی باولبی را توسعه بخشید. او مطالعه خود را «وضعیت عجیب» نامید. در این مطالعه، کودکان بین 12 تا 18 ماهه زیر نظر قرار گرفتند و واکنش آنها به وضعیتی که مدّت کوتاهی تنها مانده و سپس به آغوش مادرشان بازمیگشتند، مورد بررسی قرار گرفت (آینزوُرث، 1978).
بر پایه این مطالعات، آینزوُرث چنین نتیجهگیری کرد که سه سبک عمده دلبستگی وجود دارد: دلبستگی مطمئن، دلبستگی دوسوگرا-نامطمئن و دلبستگی اجتنابی-نامطمئن. بعداً در سال 1986 دو پژوهشگر دیگر به نامهای مِین و سولومن، سبک چهارمی را نیز به نام دلبستگی سازمان نیافته-نامطمئن به سه سبک قبلی افزودند. پژوهشهای متعدد بعدی، نتیجهگیریهای آینزوُرث را تأیید کرده و مشخص نمودهاند که سبکهای دلبستگی اولیه بر روی رفتارهای بعدی در زندگی تأثیر گذارند.
3- دلبستگی در طول زندگی
به خاطر داشتن این نکته حائز اهمیت است که سبکهای دلبستگی شکل گرفته در دوران کودکی لزوماً با آنچه در دلبستگیهای عاطفی دوران بزرگسالی نشان داده میشود یکسان نیستند. زمان زیادی بین دوران کودکی و بزرگسالی سپری شده و تجربیات به دست آمده در این فاصله زمانی نیز نقش عمدهای در سبکهای دلبستگی دوران بزرگسالی ایفاء میکنند. آنچه به عنوان دلبستگی دوسوگرا یا اجتنابی در دوران کودکی توصیف میشود میتواند دلبستگی مطمئنی برای بزرگسالان شود و بالعکس. همچنین خلق و خوی فرد هم در دلبستگی نقش دارد.
امّا پژوهشهایی که در این زمینه به عمل آمده مشخص ساخته است که الگوهای شکل گرفته در دوران کودکی نقش مهمی بر روابط بعدی دارد. هیزن و شیور (1987) عقاید مختلفی در باره روابط انسانی با سبکهای دلبستگی متفاوت را در بین بزرگسالان کشف کردند. بزرگسالانی که دلبستگی مطمئن داشتند تمایل به این عقیده داشتند که عشق عاطفی، پایدار و بادوام است. امّا آنهایی که دلبستگی دوسوگرا داشتند بارهابه دام عشق گرفتار شده بودند و کسانی که دلبستگی اجتنابی داشتند، عشق را موقت و نایاب توصیف میکردند.
4- دلبستگی مطمئن
به عنوان بزرگسال |
به عنوان کودک |
1- پایدار بودن روابط پایدار و قابل اعتماد
|
1- قابلیت جدا شدن از والد
|
2- خود باوری
|
2- کسب آرامش از والدین به هنگام ترس
|
3- سهولت در به اشتراک گذاشتن احساسات با دوستان |
3- هیجانات مثبت به هنگام بازگشت والدین
|
4- جستجوی حمایت اجتماعی
|
4- ترجیح دادن والدین بر بیگانگان
|
ویژگیهای دلبستگی مطمئن
کودکانی که دلبستگی مطمئن دارند، به هنگام جدا شدن از پرستار یا مراقب، چندان احساس ناراحتی نمیکنند. این کودکان به هنگام ترس، برای کسب آرامش و آسایش به والدین یا پرستار روی میآورند. این کودکان هرگونه تماسی که از سوی والد برقرار شود را با آغوش باز میپذیرند و با رفتار مثبت به آن واکنش نشان میدهند. این کودکان با وجودی که از غیبت والدین خیلی احساس ناراحتی نمیکنند اما آنها را به وضوح بر بیگانگان ترجیح میدهند.
والدین این کودکان معمولاً تمایل بیشتری برای بازی با کودکانشان دارند. به علاوه، این والدین به سرعت به نیازهای کودکانشان واکنش نشان میدهند و به طور کلّی نسبت به والدین کودکانی که دلبستگی نامطمئن دارند، به فرزندانشان پاسخگوترند.
در بزرگسالان، کسانی که دلبستگی مطمئن دارند معمولاً به دنبال روابط قابل اعتمادتر و پایدارتری هستند. سایر ویژگیهای کلیدی دلبستگی مطمئن در بزرگسالان شامل خودباوری زیاد، لذت بردن از روابط صمیمانه، جستجوی حمایت اجتماعی و توانایی در به اشتراک گذاشتن احساسات با دیگران است.
پژوهشگران در یک مطالعه دریافتند که زنانی که دارای سبک دلبستگی مطمئن هستند، احساسات مثبتتری درباره روابط عاطفی و عاشقانه خود دارند. (مک کارتی، 1999)
5- دلبستگی دوسوگرا
ویژگیهای دلبستگی دوسوگرا |
به عنوان بزرگسال |
به عنوان کودک |
1- بی میلی نسبت به نزدیکی با دیگران |
1- نگران از غریبهها
|
2- نگرانی از این که طرف مقابل واقعاً آنها را دوست نداشته باشد |
2- اندوهگین شدن به هنگام ترک والدین
|
3- پریشانی و آشفتگی به هنگام خاتمه یافتن یک رابطه
|
3- ظاهراً با بازگشت والدین به آرامش دست نمییابند |
ویژگیهای دلبستگی دوسوگرا
کودکانی با دلبستگی دوسوگرا به شدّت نسبت به بیگانگان مشکوک هستند. این کودکان به هنگام جدا شدن از والد یا پرستار، ناراحتی زیادی نشان میدهند امّا با بازگشت آنها نیز به نظر نمیرسد که آرامش یافتهاند. در بعضی موارد، کودک ممکن است والدین را طرد کند و به سراغ آنها نرود و یا به طور آشکار به آنها پرخاش کند.
بر طبق مطالعات و پژوهشهای کاسیدی و برلین (1994)، دلبستگی دوسوگرا نسبتاً غیر متداول است و تنها در 7 تا 15 درصد کودکان وجود دارد.کاسیدی و برلین در مورد مطالبی که درباره دلبستگی دوسوگرا نوشته شده است نیز دریافتند که پژوهشهای مشاهدهای همگی دلبستگی دوسوگرا- نامطمئن را با در دسترس نبودن مادر به قدر کافی مرتبط دانستهاند. این کودکان به تدریج که بزرگتر شدهاند، معلمانشان آنها را وابسته و متکی به دیگران توصیف کردهاند.
در بزرگسالان، کسانی که دلبستگی دوسوگرا دارند غالباً تمایلی به نزدیک شدن با دیگران ندارند و نگرانند که طرف مقابلشان متقابلاً به احساسات آنها پاسخ ندهد. این امر به قطع متوالی رابطه، غالباً به دلیل احساس سرد شدن رابطه و دوری، میانجامد. این افراد پس از خاتمه یافتن یک رابطه، بسیار احساس آشفتگی و پریشانی میکنند. کاسیدی و برلین آلگوی آسیبشناسانه دیگری را نیز در بزرگسالانی که سبک دلبستگی دوسوگرا دارند توصیف کردهاند، بدین ترتیب که این افرادبه عنوان منبع امنیت به کودکان کم سن و سال وابستگی پیدا میکنند (1994).
6- دلبستگی اجتنابی
ویژگیهای دلبستگی اجتنابی
|
به عنوان بزرگسال |
به عنوان کودک |
1- مشکل در برقراری روابط صمیمانه و نزدیک
|
1- احتمال دوری گزیدن از والدین
|
2- کم علاقگی به روابط اجتماعی و عاشقانه |
2- در جستجوی ارتباط با والدین و کسب آرامش از آنها نیستند |
3- ناتوانی یا عدم تمایل در به اشتراک گذاشتن افکار و احساسات با دیگران
|
3- ترجیح ندادن یا ترجیح دادن کم بین والدین و بیگانگان
|
ویژگیهای دلبستگی اجتنابی
کودکانی که سبک دلبستگی اجتنابی دارند از والدین و پرستاران دوری میکنند. این اجتناب غالباً پس از یک دوره غیبت ابراز میشود. این کودکان ممکن است توجه والدین را رد نکنند امّا نه در جستجوی جلب توجه آنها بر میآیند و نه کسب آرامش و آسایش از ارتباط با آنها میکنند. این کودکان بین والدین خود و یک فرد کاملاً غریبه ترجیحی قایل نمیشوند.
در بزرگسالان، کسانی که دلبستگی اجتنابی دارند، در برقراری روابط نزدیک و صمیمانه مشکل دارند. این افراد سرمایهگذاری عاطفی چندانی در برقراری روابط با دیگران نمیکنند و در صورت خاتمه یافتن یک رابطه نیز زیاد ناراحت نمیشوند. آنها معمولاً با بهانههایی (مثل درگیریهای کاری) از برقراری روابط نزدیک اجتناب میکنند. پژوهشها همچنین نشان دادهاند که بزرگسالانی با سبک دلبستگی اجتنابی، بیشتر پذیرای روابط جنسی اتفاقی و تصادفی هستند (فینی، نولر و پتی 1993). دیگر ویژگیهای متداول این افراد عبارت است از ناکامی در پشتیبانی از دوستان و نزدیکان در خلال لحظات پر استرس و نیز ناتوانی در به اشتراک گذاشتن احساسات، افکار و هیجانات با دیگران.
7- دلبستگی سازمان نیافته
ویژگیهای دلبستگی سازمان نیافته |
در 6 سالگی |
در یک سالگی |
1- نقش والدین را بازی کردن
|
1- نشان دادن ترکیبی از رفتارهای اجتنابی و مقاومتی
|
2- برخی کودکان برای والدینشان مثل پرستار عمل میکنند
|
2- ممکن است گیج، سردرگم یا نگران به نظر برسند |
ویژگیهای دلبستگی سازمان نیافته
کودکانی که سبک دلبستگی سازمان نیافته- غیرمطمئن دارند، نشانههایی از کمبود رفتارهای واضح و روشن دلبستگی از خود بروز میدهند. کنش و واکنش آنها نسبت به پرستاران غالباً رفتاری ترکیبی، شامل اجتناب و مقاومت است. این کودکان گیج به نظر میرسند و گاهی اوقات در حضور پرستار سردرگم یا نگران هستند.
مِین و سولومن (1986) اظهار کردهاند که رفتار ناسازگار از جانب والدین میتواند عامل پدید آمدن این سبک دلبستگی باشد. مِین و هس (1990) در پژوهشهای بعدی به این نتیجه رسیدند که والدینی که هم به صورت عامل ترس و هم عامل اطمینان برای کودکانشان جلوهگر میشوند، در پیدایش این سبک دلبستگی در کودکان نقش دارند. زیرا کودک از کنار والدین بودن هم احساس ترس و هم احساس آسایش میکند و این امر به سردرگمی او میانجامد.
ترجمه: کلینیک الکترونیکی روانیار
منبع
"Attachment Styles", Kendra Van Wagner,
http://psychology.about.com
مقالات مرتبط
* نظریه دلبستگی
* مهارتهای فرزندپروری